"ژرمینال" زندگی غمانگیز کارگران مفلوکی را روایت میکند که بر علیه سرمایهداری قیام میکنند. زولا در این کتاب با توصیفهای فوقالعاده از مقاومت، مبارزه، عشق و رنج آدمی میگوید. "اتین لانتیه" کارگر بیکار راه آهن ، جوانی باهوش اما بی سواد با خلق و خوی خطرناک است. هنگامی که او نمی تواند شغل دیگری پیدا کند مجبور به بازگشت به کار در معدن لو ووروکس می شود. او متوجه می شود که همکارانش گرسنه بیمار و بدهکارند و توانایی تهیه غذا و لباس برای خانواده شان را ندارند.زمانی که شرایط در معدن رو به وخامت می رود لانتیه خود را رهبر جنبشی می بیند که می تواند گرسنگی یا سعادت را برای همه به ارمغان بیاورد.
دیدگاه خود را بنویسید